داستان غمانگیز اسباب بازیها
تاریخ انتشار: ۲۸ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۵۶۴۴۴۸
قول گرفته بود که برای تولد شش سالگیاش کفش اسکیت بخرند تا عصرها بتواند در پارک با دوستانش بازی کند، اما حالا وسط فروشگاه بزرگ اسباببازی، مادرش زده بود زیر قولش و حتی گریه از تهدل، التماس زیاد و اشکهایی که مثل مروارید روی گونههای سفیدش میریخت هم برای خریدن آن کفشهای آبی چرخدار افاقه نمیکرد.
به گزارش پول نیوز، باید رضایت میداد به یک اسباب بازی کوچک، مثلا یک ماشین یا عروسک بچه رئیس و نهایتا یک لگو ۲۰تکه.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خیلی وقت است که صدای خنده بچهها و ذوق و شوق آنها برای خریدن یک اسباب بازی جدید در راسته اسباب بازی فروشیهای خیابان میرزای شیرازی تهران نمیپیچد، همانطور که سرای جواهری بازار بزرگ تهران مدت هاست سوت و کور شده و هربار که آنجا سر بزنی، میبینی که آن خرسهای خندان آویزان، سرسرههای کوتاه سبز ، میمونهای بازیگوش، سیندرلا و...از آن سرای مستطیلی کوچ کرده و جایشان را به یک فروشگاه لوازم آرایشی و رنگ مو دادهاند.
تورم و گرانی حالا چند سالی هست که بیسر و صدا سایه سنگین و سیاهش را بر سر دنیای اسباببازیها هم انداخته و رنگ شادی را از صورت بچهها محو و کمرنگ کرده، کودکانی که در این دو سال سخت کرونا، به ناچار در خانهها محصور شدند و تنها دلخوشیشان اسباب بازی است.
مردم گرفتار نان شب را چه به خرید اسباب بازی
مصطفی ۲۱ سال است که در بازار تهران اسباببازی میفروشد. عروسکهای پولیشی، ماشینهای کنترلی، لگوهای ۵۰ تا ۵هزار تکه، مجسمه شخصیتهای کارتونی و... او میگوید هیچ زمانی را به اندازه این دو سال به یاد ندارد که خانوادهها در خریدن اسباب بازی خست و احتیاط به خرج دهند. «ما هم فروش عمده و هم تکی داریم که در هر دو ریزش عجیب و غریبی رخ داد، آنقدر که برخی از همکاران ما که ملکشان اجارهای بود، برای جلوگیری از ضرر بیشتر مجبور شدند مغازه را جمع کنند. قیمت اسباب بازی در عرض ۲سال ۵تا۷برابر شد و مردم هم که در نان شبشان گرفتارند، خرید عروسک ، ماشین ، دوچرخه ، پلیاستیشن و... را کم یا حتی حذف کردند. خیلیها میآیند اینجا یک دور میزنند، یکی دو تا اسباب بازی که قیمت کردند، میگذارند و میروند.»
سگ نگهبان در بالاترین قفسه مغازه کنار باب اسفنجی، پاتریک ستاره، خانم پاف و اختاپوس هشت پا خندان نشستهاند و منتظرند تا کودکی از راه برسد و آنها را بخرد و با خودش به خانه ببرد. رقابت آنها با وودی و باز و آقای سیبزمینی و دایناسور خنگ تا همین چندماه پیش بر سر تصاحب شادی و لبخند کودکی خردسال آنقدر زیاد بود که تمام مغازهها ویترینشان پر شده بود از آنها و اما حالا کمتر کسی هست که آنها را به اتاق کوچک فرزندشان راه بدهد. یاسر از فروشندگان اسباب بازی در خیابان میرزای شیرازی مدتهاست که خودش با عروسکها تنهاست و شاید روزی فقط سه تا چهارتایشان را راهی خانه کودکی میکند. «بالای۷۰درصد اسباببازیهای موجود در بازار ایران وارداتی است و چون با دلار آزاد میخریم و یارانهای به آن تعلق نمیگیرد، گران در میآید مثلا یک مجسمه ۱۲سانتیمتری از شخصیتهای کارتونی ۱۵۰تا۲۰۰هزار تومان است یا قیمت کفش اسکیت از ۷۰۰هزار تومان شروع میشود. عروسکهای پولیشی که مورد تأیید وزارت بهداشت باشد، دستکم ۲۰۰هزار تومان قیمت دارند. ماشین کنترلی کوچک از ۳۰۰هزار تومان داریم تا ۲میلیون، دوچرخه کودک هم از ۲میلیون شروع میشود. عروسک مثل باربی یا سیندرلا در سایز کوچک ۴۰۰هزار تومان، موتور و ماشین شارژی از ۷میلیون تومان داریم تا ۴۰میلیون تومان. پلیاستیشن ۳ و ۴ که در بازار نیست و اگر باشد قیمتش از ۸میلیون به بالاست. لگو یا پازل هم از ۱۰۰هزار تومان شروع میشود تا یکی دو میلیون.»
قیمت اسباببازی آنقدر عجیب و غریب بالا رفته که حتی فروشندگان هم از بیرمقی بازار گلایهای ندارند و به پدر و مادرانی که این روزها سعی میکنند کودکانشان را از جلوی فروشگاههای اسباب بازی رد نکنند، حق میدهند. آنها میگویند مسئله فقط گرانی اسباب بازیهای وارداتی نیست تولیدات داخلی هم قیمتهای به نسبت بالایی دارند و همین خرید را برای بسیاری از خانوادهها سخت میکند.
میگویند اسباب بازی کالای لوکس است
غلامرضا دیزجی، رئیس انجمن صنفی تولیدکنندگان اسباب بازی ایران این موضوع را تأیید میکند. او در گفتوگو با همشهری در اینباره گفت: «گرانی قیمت اسباببازی علل زیادی دارد که مهمترین آن افزایش قیمت مواداولیه است که در تمام محصولات خود را نشان داده. مثلا بخشی از مواد تولیدی اسباب بازی، کاغذ، مقوا و انواع صنایع مکمل چاپ و جعبهسازی هستند که قیمت پایه آن به دفعات در ۲سال اخیر گران شده یا مواد پلاستیکی که در برخی اسباب بازیها مثل عروسک استفاده میشود به دلیل گرانی مواد پتروشیمی افزایش قیمت داشته، اینها را بگذارید کنار افزایش قیمت حملونقل و نیروی انسانی، متوجه خواهید شد که چرا این اتفاق افتاده است.»
دیزجی با بیان اینکه فقط ۲۰درصد اسباببازیهای موجود در ایران تولید داخل و ۸۰درصد مابقی خارجی هستند، افزود: «جالب این است که اکثر مسئولان قبول دارند که اسباببازی جزو کالاهای اساسی فرهنگی است و پیش نیاز رشد کودک محسوب میشود اما در عمل آن را یک کالای لوکس تلقی میکنند و چه در تولید داخلی و چه در واردات از آن حمایتی نمی کنند این شده که اسباب بازی در حال حذف شدن از سبد خانوار ایرانی است.»
سرانه مصرف اسباب بازی زیر ۳۰۰هزار تومان
بهگفته دیزجی سرانه مصرف اسباب بازی در ایران ۹دلار یا کمتر از ۳۰۰هزار تومان است درحالیکه در کشورهای توسعه یافته میانگین مصرف اسباببازی ۳۷۰دلار و در کشورهایی مثل استرالیا بالای ۵۰۰دلار است. «اسباببازی از آن جهت مهم است که حداکثر رشد مغز هر فرد تا ۶سالگی است یعنی قبل از یادگیری خواندن و نوشتن و هر تربیتی شکل بگیرد در این دوره است، بنابراین اگر کودک به اسباببازیهایی که رشد او را تکمیل میکند دسترسی نداشته باشد، قطعا جامعه در ادامه دچار عواقب سنگینی خواهد شد. در واقع رابطه مستقیمی بین سرانه مصرف اسباب بازی و سلامت روحی و جسمی و ایجاد روحیه کار تیمی در جامعه وجود دارد.»
بازار دست دومها در اسباب بازی هم داغ شد
گرانی اسباب بازی به حدی رسیده که برخی از والدین ترجیح میدهند اسباب بازی دست دوم برای کودکانشان بخرند به همین دلیل سایتهای اینترنتی پر شده از عروسک ، ماشین شارژی ، دوچرخه ، اسکوتر ، کفش اسکیت و... که کارشناسان میگویند از نظر بهداشتی باید مراقب بود. البته استفاده از اسباب بازیهای دست دوم در دنیا متداول است اما بعد از استرلیزه شدن و طی کردن روال بهداشتی در کارخانه.
فرزانه که ۲ فرزند ۶و۲ساله دارد، میگوید، برای تامین اسباب بازی کودکانش یک سالی است که به خرید اسباب بازیهای دست دوم روی آورده، «چارهای ندارم. از یک طرف کروناست و نمیشود که بچهها را به شهربازی ، پارک و مهمانی برد و از طرف دیگر اسباببازی آنقدر گران است که جرأت نمیکنیم به فروشگاه سر بزنیم. مگر یک کارمند که ماهی ۵میلیون تومان حقوق دارد و باید کرایه خانه هم بدهد چقدر برایش میماند که ۳میلیون پول دوچرخه یا یک میلیون پول اسکوتر یا ۵۰۰هزار تومان پول عروسک بدهد؟ این است که مجبوریم دستدوم بخریم و بعد از شستوشو در خانه بدهیم بچههایمان با آن بازی کنند. ایکاش یکبار مسئولان فرهنگی کشور سری به فروشگاههای اسباب بازی میزدند تا بفهمند که والدین در چه مضیقهای برای تامین خواسته کودکانشان هستند.»
سهم کودکان از این تنگنای بیماری کرونا و بحران اقتصادی اگر بیشتر از سایر گروههای سنی نباشد، قطعا کمتر نیست. خواستهها و نیازهای آنان در طبقات پایین جامعه به حداقل رسیده و سهمشان از بازی و شادی هر روز محدود و محدودتر میشود.
۱۰هزار اتاق اسباب بازی در مدارس چه شد؟
در ایران شورایی به نام نظارت بر اسباببازی داریم که بیش از ۱۰وزارتخانه و سازمان عضو آن هستند تا با همکاری هم باعث رونق تولید اسباببازی در داخل کشور شوند و از این صنعت آموزشی و تفریحی حمایت کنند. اما آنطور که برخی مسئولان میگویند از حرف تا عمل اعضای شورا فاصله بسیار زیادی است. محسن حموله، مدیرکل سرگرمیهای سازنده و بازیهای رایانهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در اینباره به همشهری گفت: شرایط اقتصادی مردم در چند سال اخیر به سمت و سویی رفت که اسباب بازی از سبد فرهنگی خانوادهها حذف شود. او با بیان اینکه صنعت اسباب بازی جزو صنایع پرشور و پردرآمد در دنیاست، افزود: جهش تولیدکنندگان اسباب بازی ایرانی در چند سال اخیر که واردات این کالای فرهنگی کم شده، خوب بوده و تمایل بیشتری برای تولید پیدا کردهاند اما آنطور که باید و شاید حمایت نمیشوند. از سویی گرانی اقلام اولیه تولید باعث شد که سرعت پیشرفت آنها کم شود با این حال اگر نهادهای مربوط به وظایف خود عمل میکردند امروز وضعیت تولیدکنندگان اسباب بازی داخلی بهتر بود. حموله گفت: مثلا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چقدر تلاش کرده اسباب بازی را بهعنوان یک مقوله فرهنگی در کشور جا بیندازد؟ چرا الان اسباببازی جزو کالاهای لوکس و تجملاتی شده و نگاه گمرک این است که جلوی واردات آن را بگیرد؟ یا چرا وزارت آموزش و پرورش به نقش اسباب بازی بهعنوان یک مکمل آموزشی توجه ندارد و آن را وارد مدرسه نمیکند؟ وعده ایجاد ۱۰هزار اتاق اسباب بازی در دوره بطحایی چه شد؟ اقدامی که هم فرصتی برای تولیدکنندگان داخلی بود که بتوانند در بازی کودکان راه پیدا کنند و هم به نفع کودکان اقشار پایین دست بود که میتوانستند در این اتاقها بازی کنند و فرایند رشدشان تا حدودی کامل شود.
منبع : ایسنا
منبع: پول نیوز
کلیدواژه: اسباب بازی رضایت ماشین اسکیت خیابان میرزای شیرازی مصرف اسباب بازی اسباب بازی اسباب بازی اسباب بازی ها کفش اسکیت دست دوم بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.poolnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پول نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۶۴۴۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرگذشت غمانگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند. صدیقه (روحانگیز) سامینژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقشآفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.
نام روحانگیز سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید، اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد.
به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».
این کارگردان سینما همچنین گفته بود: من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.
عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است: وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است: بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد. «دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت.
سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند. ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است: اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.
سامینژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود: بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.
قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند.
در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد، اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم، اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، میتوانست نقش یک پدر را بازی بکند.
منبع: روزیاتو
tags # بازیگر سینما ، سینما سایر اخبار اسرار تکامل آلت جنسی؛ رابطه جنسی انسانهای اولیه مثل گوریلها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غولپیکری که توسط انسانها به وجود آمد! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند (تصاویر) کشف پرنده عجیبی که سمت راست بدنش نر است و سمت چپش ماده!